معنی فارسی de-colonized
B1مجتمعهایی که از تأثیرات و ساختارهای استعماری رها شدهاند و فرهنگ خود را دوباره پیدا کردهاند.
Describes a society freed from colonial rule and rooted in its own culture.
- VERB
example
معنی(example):
این جشنواره به هنرهای استعمارزدایی شده احترام میگذارد.
مثال:
The festival celebrates de-colonized art forms.
معنی(example):
یک جامعه استعمارزدایی شده به سنتهای بومی خود ارزش میگذارد.
مثال:
A de-colonized society values its indigenous traditions.
معنی فارسی کلمه de-colonized
:
مجتمعهایی که از تأثیرات و ساختارهای استعماری رها شدهاند و فرهنگ خود را دوباره پیدا کردهاند.