معنی فارسی de-merged

B1

وضعیت یک شرکت که از هم جدا شده و دیگر به صورت واحد تجاری واحد عمل نمی‌کند.

Having been separated into independent entities.

example
معنی(example):

کسب‌وکار سال گذشته تفکیک شد.

مثال:

The business was de-merged last year.

معنی(example):

بعد از اینکه شرکت تفکیک شد، هر بخش بر روی نقاط قوت خود تمرکز کرد.

مثال:

After the firm de-merged, each part focused on its strengths.

معنی فارسی کلمه de-merged

: معنی de-merged به فارسی

وضعیت یک شرکت که از هم جدا شده و دیگر به صورت واحد تجاری واحد عمل نمی‌کند.