معنی فارسی de-merging

B1

عملیات جدایی شرکت‌ها از یکدیگر که با توجه به نیازها و موقعیت‌های خاص صورت می‌گیرد.

The ongoing action of separating merged entities.

example
معنی(example):

تفکیک می‌تواند به کارایی بیشتری برای هر دو شرکت منجر شود.

مثال:

De-merging can lead to greater efficiency for both companies.

معنی(example):

فرآیند تفکیک نیاز به برنامه‌ریزی دقیقی دارد.

مثال:

The de-merging process requires careful planning.

معنی فارسی کلمه de-merging

: معنی de-merging به فارسی

عملیات جدایی شرکت‌ها از یکدیگر که با توجه به نیازها و موقعیت‌های خاص صورت می‌گیرد.