معنی فارسی de-merger
B2جدا شدن، عملی که در آن یک شرکت به چندین شرکت تقسیم میشود.
The separation of a company into two or more independent entities.
- NOUN
example
معنی(example):
شرکت اعلام کرد که برای بهبود کارایی یک جدا شدن را اعلام میکند.
مثال:
The company announced a de-merger to improve efficiency.
معنی(example):
این جدا شدن به هر دو بخش اجازه داد بر روی کسب و کارهای اصلی خود تمرکز کنند.
مثال:
The de-merger allowed both divisions to focus on their core businesses.
معنی فارسی کلمه de-merger
:
جدا شدن، عملی که در آن یک شرکت به چندین شرکت تقسیم میشود.