معنی فارسی defilingly

B1

به صورت ناپاک و فاسدانه، به ویژه در مورد چیزهای مقدس.

In a way that desecrates or corrupts, particularly in reference to sacred things.

example
معنی(example):

گرافیتی به طرز ناپاکی دیوار تاریخی را پوشاند.

مثال:

The graffiti defilingly covered the historical wall.

معنی(example):

او به طرز ناپاکی درباره سنت‌های مقدس شهر صحبت کرد.

مثال:

He spoke defilingly about the sacred traditions of the town.

معنی فارسی کلمه defilingly

: معنی defilingly به فارسی

به صورت ناپاک و فاسدانه، به ویژه در مورد چیزهای مقدس.