معنی فارسی definably
B1قابلتعریف، به طور واضح و مشخص قابل بیان و توصیف.
In a manner that can be defined or clearly described.
- ADVERB
example
معنی(example):
این نظریه میتواند به طرز قابلتعریفی درک ما از جهان را تغییر دهد.
مثال:
This theory can definably change our understanding of the universe.
معنی(example):
نتایج به طرز قابلتعریفی برای تحقیقات ما مهم هستند.
مثال:
The results are definably significant to our research.
معنی فارسی کلمه definably
:
قابلتعریف، به طور واضح و مشخص قابل بیان و توصیف.