معنی فارسی definability
B1قابل تعریف بودن، قابلیت یک مفهوم برای تعریف شدن یا تبیین شدن.
The quality of a concept being definable or capable of being clearly explained.
- NOUN
example
معنی(example):
قابل تعریف بودن این مفهوم در میان دانشمندان بحث برانگیز شد.
مثال:
The definability of the concept was debated among scholars.
معنی(example):
قابل تعریف بودن یک اصطلاح بر کاربرد آن در زبان تأثیر میگذارد.
مثال:
A term's definability impacts its usage in language.
معنی فارسی کلمه definability
:
قابل تعریف بودن، قابلیت یک مفهوم برای تعریف شدن یا تبیین شدن.