معنی فارسی denizenize
B1عمل ساکن کردن یا ایجاد سکنه در یک مکان.
To make a place denizen or inhabited.
- VERB
example
معنی(example):
باید پارک جدید را برای جذب بازدیدکنندگان ساکن کنیم.
مثال:
We need to denizenize the new park to attract visitors.
معنی(example):
تلاشها برای ساکن کردن این منطقه به خوبی موفق شده است.
مثال:
Efforts to denizenize the area have succeeded well.
معنی فارسی کلمه denizenize
:
عمل ساکن کردن یا ایجاد سکنه در یک مکان.