معنی فارسی denutrition
B1وضعیتی که در آن فرد به مقدار کافی مواد مغذی دریافت نمیکند.
A state of inadequate nutrition leading to poor health.
- NOUN
example
معنی(example):
تغذیه ناکافی میتواند به مشکلات جدی سلامتی منجر شود اگر به آن رسیدگی نشود.
مثال:
Denutrition can lead to serious health problems if not addressed.
معنی(example):
پزشک اثرات تغذیه ناکافی بر رشد کودکان را توضیح داد.
مثال:
The doctor explained the effects of denutrition on children's development.
معنی فارسی کلمه denutrition
:
وضعیتی که در آن فرد به مقدار کافی مواد مغذی دریافت نمیکند.