معنی فارسی detrimentally

B1

به معنای آسیب رساندن یا تاثیر منفی گذاشتن.

In a way that causes harm or damage.

example
معنی(example):

این تصمیم می‌تواند به طور منفی بر نتیجه پروژه تأثیر بگذارد.

مثال:

The decision could detrimentally affect the project's outcome.

معنی(example):

او به طور منفی با هم‌تیمی‌هایش رفتار کرد.

مثال:

He behaved detrimentally towards his teammates.

معنی فارسی کلمه detrimentally

: معنی detrimentally به فارسی

به معنای آسیب رساندن یا تاثیر منفی گذاشتن.