معنی فارسی deviator

B1

شخصی که از قواعد یا اصول مشخص منحرف می‌شود.

A person or thing that deviates from accepted norms.

example
معنی(example):

انحراف‌کننده به خاطر سبک منحصر به فردش مورد توجه قرار گرفت.

مثال:

The deviator was noticed for his unique style.

معنی(example):

در گروه، او به عنوان یک انحراف‌کننده از شیوه‌های رایج دیده می‌شد.

مثال:

In the group, he was seen as a deviator from the common practices.

معنی فارسی کلمه deviator

: معنی deviator به فارسی

شخصی که از قواعد یا اصول مشخص منحرف می‌شود.