معنی فارسی deviationist

C1

شخصی که به انحراف‌گرایی اعتقاد دارد یا آن را ترویج می‌کند.

An advocate or proponent of deviationism.

example
معنی(example):

انحراف‌گرای جدیدی در طول جلسه یک دیدگاه جدید ارائه داد.

مثال:

The deviationist presented a new perspective during the meeting.

معنی(example):

به عنوان یک انحراف‌گرا، او اغلب وضعیت موجود را به چالش می‌کشید.

مثال:

As a deviationist, she often challenged the status quo.

معنی فارسی کلمه deviationist

: معنی deviationist به فارسی

شخصی که به انحراف‌گرایی اعتقاد دارد یا آن را ترویج می‌کند.