معنی فارسی diffided

B2

بصورت گذشته، عمل بی‌اعتمادی به چیزی یا کسی.

Past form of diffide, meaning to distrust.

example
معنی(example):

او در هنگام اتخاذ تصمیم به غرایز خود بی‌اعتماد بود.

مثال:

He diffided his instincts when making the decision.

معنی(example):

او به توانایی خود برای رهبری در طول پروژه بی‌اعتماد بود.

مثال:

She had diffided her ability to lead during the project.

معنی فارسی کلمه diffided

: معنی diffided به فارسی

بصورت گذشته، عمل بی‌اعتمادی به چیزی یا کسی.