معنی فارسی diffidation
B1تردید، عدم اطمینان در خود یا در تواناییهای خود.
A state of hesitation or lack of confidence.
- NOUN
example
معنی(example):
تردید او باعث شد که صحبت کردن در جلوی کلاس برایش سخت باشد.
مثال:
Her diffidation made it hard for her to speak in front of the class.
معنی(example):
او در طول ارائه با تردید مواجه بود.
مثال:
He struggled with diffidation during the presentation.
معنی فارسی کلمه diffidation
:
تردید، عدم اطمینان در خود یا در تواناییهای خود.