معنی فارسی diffusibleness

B1

ویژگی یا حالتی که باعث می‌شود یک ماده به راحتی پخش شود.

The property or state of being able to diffuse or spread out.

example
معنی(example):

قابلیت پراکندگی رنگ تعیین می‌کند که چقدر خوب در پارچه پخش می‌شود.

مثال:

The diffusibleness of the dye determines how well it spreads in fabric.

معنی(example):

قابلیت پراکندگی این ماده برای کاربرد آن در علم بسیار مهم است.

مثال:

The diffusibleness of the material is crucial for its application in science.

معنی فارسی کلمه diffusibleness

: معنی diffusibleness به فارسی

ویژگی یا حالتی که باعث می‌شود یک ماده به راحتی پخش شود.