معنی فارسی disaccomodate
B1غیرمطلوب کردن، به معنای قرار دادن یا تغییر چیزی به گونهای که با نیاز یا خواستههای افراد سازگار نباشد.
To make arrangements unsuitable or incongruent for someone.
- VERB
example
معنی(example):
ترتیب جدید برخی اعضای گروه را غیرمطلوب میکند.
مثال:
The new arrangement will disaccommodate some members of the group.
معنی(example):
اگر برنامه را تغییر دهیم، ممکن است چندین شرکتکننده را غیرمطلوب کند.
مثال:
If we change the schedule, it might disaccommodate several participants.
معنی فارسی کلمه disaccomodate
:
غیرمطلوب کردن، به معنای قرار دادن یا تغییر چیزی به گونهای که با نیاز یا خواستههای افراد سازگار نباشد.