معنی فارسی discage
B1خارج کردن از قفس یا محدودیت؛ به معنی رها کردن یا آزاد کردن است.
To release or free from a cage or enclosure.
- VERB
example
معنی(example):
باغ وحش مجبور بود شیرها را از قفس خارج کند تا سلامتی آنها حفظ شود.
مثال:
The zoo had to discage the lions for their health.
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند پرندگان را از قفس خارج کنند تا بتوانند آزادانه پرواز کنند.
مثال:
They decided to discage the birds so they could fly freely.
معنی فارسی کلمه discage
:
خارج کردن از قفس یا محدودیت؛ به معنی رها کردن یا آزاد کردن است.