معنی فارسی discalceate

B1

کفش‌های خود را درآوردن؛ معمولاً به عنوان نشانه‌ای از احترام به فرهنگ یا مکان خاص.

To remove one's shoes, usually for cultural or respectful reasons.

example
معنی(example):

از دانش‌آموزان خواسته شد قبل از ورود به خانه سنتی ژاپنی، کفش‌های خود را درآورند.

مثال:

Students were asked to discalceate before entering the traditional Japanese house.

معنی(example):

او مجبور بود قبل از قدم گذاشتن به زمین مقدس، کفش‌هایش را درآورد.

مثال:

He had to discalceate before stepping onto the sacred ground.

معنی فارسی کلمه discalceate

: معنی discalceate به فارسی

کفش‌های خود را درآوردن؛ معمولاً به عنوان نشانه‌ای از احترام به فرهنگ یا مکان خاص.