معنی فارسی discamp

B1

ترک کمپ یا مکان اردو؛ فرآیند پایان دادن به یک کمپی که در آن اقامت داشته‌اید.

To dismantle or leave a camping area.

example
معنی(example):

آنها برنامه‌ریزی کردند که پس از اقامت در دریاچه، کمپ را ترک کنند.

مثال:

They planned to discamp after their stay at the lake.

معنی(example):

ترک کردن کمپ به معنای جمع کردن و ترک محل کمپ است.

مثال:

To discamp means to break up a campsite and leave.

معنی فارسی کلمه discamp

: معنی discamp به فارسی

ترک کمپ یا مکان اردو؛ فرآیند پایان دادن به یک کمپی که در آن اقامت داشته‌اید.