معنی فارسی discerningly
B1با دقت و تیزبینی، به صورت آگاهانه و ملاحظه کننده.
In a manner that shows good judgment or insight.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با دقت به نقاشی نگاه کرد.
مثال:
He looked at the painting discerningly.
معنی(example):
او در طول مصاحبه با دقت کلماتش را انتخاب کرد.
مثال:
She chose her words discerningly during the interview.
معنی فارسی کلمه discerningly
:
با دقت و تیزبینی، به صورت آگاهانه و ملاحظه کننده.