معنی فارسی discomforter

B1

دیسکامفورتر، عامل ناراحتی یا عدم راحتی است که در موارد مختلف ایجاد می‌شود.

A person or thing that causes discomfort or unease.

example
معنی(example):

دیسکامفورتر او را در جلسه ناراحت کرد.

مثال:

The discomforter made him feel uneasy during the meeting.

معنی(example):

دیسکامفورتر بودن می‌تواند به سو تفاهم‌ها در روابط منجر شود.

مثال:

Being a discomforter can lead to misunderstandings in relationships.

معنی فارسی کلمه discomforter

: معنی discomforter به فارسی

دیسکامفورتر، عامل ناراحتی یا عدم راحتی است که در موارد مختلف ایجاد می‌شود.