معنی فارسی discomposes
B2به هم ریختن، درهم شکستن آرامش یا تمرکز فرد.
To cause someone to lose their composure; to unsettle or disrupt focus.
- verb
verb
معنی(verb):
To destroy the composure of; to disturb or agitate.
معنی(verb):
To disarrange, or throw into a state of disorder.
example
معنی(example):
صدای بلند در طول امتحان دانش‌آموزان را دچار آشفتگی می‌کند.
مثال:
The loud noise discomposes the students during the exam.
معنی(example):
وضعیت‌های پر فشار معمولاً حتی افراد آماده را نیز دچار آشفتگی می‌کند.
مثال:
High-pressure situations often discomposes even the most prepared individuals.
معنی فارسی کلمه discomposes
:
به هم ریختن، درهم شکستن آرامش یا تمرکز فرد.
