معنی فارسی discriminateness
B2ویژگی یا حالت در تمایز میان گزینهها یا موارد مختلف.
The quality of being able to make distinctions.
- NOUN
example
معنی(example):
تفکیکگر بودن فرآیند انتخاب برای عدالت اهمیت داشت.
مثال:
The discriminateness of the selection process was important for fairness.
معنی(example):
تفکیکگر بودن او در انتخابها اغلب به نتایج بهتری منجر میشد.
مثال:
His discriminateness in choices often led to better outcomes.
معنی فارسی کلمه discriminateness
:
ویژگی یا حالت در تمایز میان گزینهها یا موارد مختلف.