معنی فارسی discriminatingly
B2به گونهای که به تمایز و قضاوت دقیق اشاره دارد.
In a manner that shows careful judgment or distinction.
- ADVERB
example
معنی(example):
او توانست پروژههایش را بهصورت تفکیکگرانه برای حداکثر تأثیر انتخاب کند.
مثال:
He was able to choose his projects discriminatingly for maximum impact.
معنی(example):
منتقد بهصورت تفکیکگرانه درباره اجراها نوشت.
مثال:
The critic wrote discriminatingly about the performances.
معنی فارسی کلمه discriminatingly
:
به گونهای که به تمایز و قضاوت دقیق اشاره دارد.