معنی فارسی discriminational

B2

مرتبط با تفکیک یا تمایز ناعادلانه بین افراد یا گروه‌ها.

Relating to discrimination, especially in an unjust manner.

example
معنی(example):

سیاست‌های تبعیض‌آمیز در دادگاه به چالش کشیده شدند.

مثال:

The discriminational policies were challenged in court.

معنی(example):

او با هر نوع رفتار تبعیض‌آمیز مخالفت کرد.

مثال:

He opposed any form of discriminational behavior.

معنی فارسی کلمه discriminational

: معنی discriminational به فارسی

مرتبط با تفکیک یا تمایز ناعادلانه بین افراد یا گروه‌ها.