معنی فارسی discriminatively
B2به شکلی که توانایی یا مهارت شناسایی تمایزات یا تفاوتها را نشان دهد.
In a way that distinguishes or identifies differences.
- ADVERB
example
معنی(example):
این آزمون برای ارزیابی اینکه چگونه یک فرد میتواند تفاوتها را به طور تفکیکی شناسایی کند، طراحی شده بود.
مثال:
The test was designed to evaluate how discriminatively a person can identify differences.
معنی(example):
او دادهها را به طور تفکیکی تحلیل کرد تا الگوهای ظریف را پیدا کند.
مثال:
She analyzed the data discriminatively to find subtle patterns.
معنی فارسی کلمه discriminatively
:
به شکلی که توانایی یا مهارت شناسایی تمایزات یا تفاوتها را نشان دهد.