معنی فارسی discruciate

B1

رنج دادن یا مصیبت‌بار کردن، به طور خاص در مورد دردهای قوی.

To cause severe pain or suffering.

example
معنی(example):

به نظر می‌رسید که درد او را در حین راه رفتن رنج می‌دهد.

مثال:

The pain seemed to discruciate him as he walked.

معنی(example):

این وضعیت پزشکی ممکن است توانایی حرکت بیمار را تحت تأثیر قرار دهد.

مثال:

The medical condition may discruciate the patient's ability to move.

معنی فارسی کلمه discruciate

: معنی discruciate به فارسی

رنج دادن یا مصیبت‌بار کردن، به طور خاص در مورد دردهای قوی.