معنی فارسی disembroilment
B2دیسیمبرویلمنت، عمل آزادسازی از پیچیدگی یا سردرگمی، اغلب در مورد مسائل اجتماعی یا شخصی.
The act of freeing oneself from confusion or complexity, often applied to social or personal matters.
- NOUN
example
معنی(example):
رهایی از وضعیت پیچیده زمان زیادی برد.
مثال:
The disembroilment of the complicated situation took time.
معنی(example):
دیسیمبرویلمنت به روند حل و فصل وضعیتهای گیجکننده اشاره دارد.
مثال:
Disembroilment refers to the process of untangling confusing situations.
معنی فارسی کلمه disembroilment
:
دیسیمبرویلمنت، عمل آزادسازی از پیچیدگی یا سردرگمی، اغلب در مورد مسائل اجتماعی یا شخصی.