معنی فارسی disemburden

B1

دیسیمبرگند، عمل خلاص شدن از باری یا مشکلی که بر دوش شخص سنگینی می‌کند، معمولاً در زمینه‌های عاطفی یا روانی.

To relieve oneself of burdens or troubles that weigh heavily on one’s mind or life.

example
معنی(example):

او می‌خواست خود را از نگرانی‌هایش دیسیمبرگند.

مثال:

She wanted to disemburden herself of her worries.

معنی(example):

دیسیمبرگند به معنای رهایی از بارها یا مشکلات است.

مثال:

To disemburden means to relieve oneself of burdens or troubles.

معنی فارسی کلمه disemburden

: معنی disemburden به فارسی

دیسیمبرگند، عمل خلاص شدن از باری یا مشکلی که بر دوش شخص سنگینی می‌کند، معمولاً در زمینه‌های عاطفی یا روانی.