معنی فارسی disemploys

B1

بی‌کار کردن به معنای از کار کردن به دلیل عوامل مختلف مانند کاهش تقاضا و ناتوانی در حفظ شغل است.

To make someone unemployed; to take away someone's job.

example
معنی(example):

این شرکت هر ساله چندین کارگر را بی‌کار می‌کند.

مثال:

The company disemploys several workers every year.

معنی(example):

یک اقتصاد سخت بسیاری از کارگران ماهر را بی‌کار می‌کند.

مثال:

A harsh economy disemploys many skilled workers.

معنی فارسی کلمه disemploys

: معنی disemploys به فارسی

بی‌کار کردن به معنای از کار کردن به دلیل عوامل مختلف مانند کاهش تقاضا و ناتوانی در حفظ شغل است.