معنی فارسی disemploying

B1

بی‌کار کردن به معنای از دست دادن شغل یا مشاغل به دلیل عوامل اقتصادی یا محیطی است.

To cause someone to be unemployed or to abandon their job.

example
معنی(example):

کارخانه به دلیل کمبود تقاضا کارگران را بی‌کار می‌کند.

مثال:

The factory is disemploying workers due to lack of demand.

معنی(example):

بی‌کارکردن می‌تواند به افزایش بیکاری در منطقه منجر شود.

مثال:

Disemploying can lead to increased unemployment in the area.

معنی فارسی کلمه disemploying

: معنی disemploying به فارسی

بی‌کار کردن به معنای از دست دادن شغل یا مشاغل به دلیل عوامل اقتصادی یا محیطی است.