معنی فارسی disemployed

B1

افرادی که شغل خود را از دست داده‌اند.

Individuals who have lost their employment.

example
معنی(example):

بسیاری از افراد در زمان رکود اقتصادی جدا می‌شوند.

مثال:

Many individuals are disemployed during economic downturns.

معنی(example):

جمعیت جدا شده اغلب با مشکلات مالی روبرو هستند.

مثال:

The disemployed population often faces financial difficulties.

معنی فارسی کلمه disemployed

: معنی disemployed به فارسی

افرادی که شغل خود را از دست داده‌اند.