معنی فارسی disenactment
B1ابطال یک عمل قانونی یا تصمیم، به ویژه در زمینههایی که قبلاً قانونی به تصویب رسیده است.
The formal repeal or annulment of a law or regulation.
- NOUN
example
معنی(example):
ابطال قانون سالها طول کشید.
مثال:
The disenactment of the law took many years.
معنی(example):
پس از ابطال، مردم احساس راحتی کردند.
مثال:
After the disenactment, people felt relieved.
معنی فارسی کلمه disenactment
:
ابطال یک عمل قانونی یا تصمیم، به ویژه در زمینههایی که قبلاً قانونی به تصویب رسیده است.