معنی فارسی disentitlement

B1

عمل از دست دادن حقوق یا امتیازات، به ویژه در زمینه‌های قانونی یا اجتماعی.

The act of depriving someone of entitlement or rights.

example
معنی(example):

خلع حقوق به معنای از دست دادن حقوق یا امتیازات است.

مثال:

Disentitlement refers to losing rights or privileges.

معنی(example):

حکم دادگاه منجر به خلع امتیازات قبلی شد.

مثال:

The court ruling led to the disentitlement of the previous benefits.

معنی فارسی کلمه disentitlement

: معنی disentitlement به فارسی

عمل از دست دادن حقوق یا امتیازات، به ویژه در زمینه‌های قانونی یا اجتماعی.