معنی فارسی disequilibrium
B2عدم تعادل به وضعیتی اشاره دارد که در آن دو یا چند عامل یا نیرو در تعادل نیستند یا تحت تأثیر تغییرات ناگهانی قرار دارند.
A state of imbalance or lack of equilibrium; a situation in which competing forces are not in balance.
- noun
noun
معنی(noun):
The loss of equilibrium or stability, especially due to an imbalance of forces.
example
معنی(example):
عدم تعادل در بازار منجر به تغییرات ناگهانی قیمت شد.
مثال:
The disequilibrium in the market led to sudden price changes.
معنی(example):
او بعد از خبر غیرمنتظره احساس عدم تعادل کرد.
مثال:
He felt a sense of disequilibrium after the unexpected news.
معنی فارسی کلمه disequilibrium
:
عدم تعادل به وضعیتی اشاره دارد که در آن دو یا چند عامل یا نیرو در تعادل نیستند یا تحت تأثیر تغییرات ناگهانی قرار دارند.