معنی فارسی disfigurer
B1کسی که به تغییر شکل یا مخدوش کردن یک چیز کمک میکند.
One who disfigures; a person or agent that causes deformity.
- NOUN
example
معنی(example):
قاضی عمل خرابکار را به عنوان عمل یک تغییر شکلدهنده نامگذاری کرد.
مثال:
The judge labeled the action of the vandal as that of a disfigurer.
معنی(example):
بسیاری از هنرمندان خود را به عنوان تغییر شکلدهندگان اشکال سنتی میبینند.
مثال:
Many artists see themselves as disfigurers of traditional forms.
معنی فارسی کلمه disfigurer
:
کسی که به تغییر شکل یا مخدوش کردن یک چیز کمک میکند.