معنی فارسی disframe

B1

بی‌قاب کردن، خارج کردن یک تصویر یا مفهوم از محدوده‌اش، به‌ویژه در هنر و طراحی.

To remove from a frame or context, particularly in art or design.

example
معنی(example):

هنرمند تصمیم گرفت تصویر را بی‌قاب کند تا ظاهری مدرن‌تر داشته باشد.

مثال:

The artist decided to disframe the image for a more modern look.

معنی(example):

او می‌خواست مفهوم سنتی را در ارائه‌اش بی‌قاب کند.

مثال:

He wanted to disframe the traditional concept in his presentation.

معنی فارسی کلمه disframe

: معنی disframe به فارسی

بی‌قاب کردن، خارج کردن یک تصویر یا مفهوم از محدوده‌اش، به‌ویژه در هنر و طراحی.