معنی فارسی disguisedly
B2بهطور پنهان، به شکلی که عدم شفافیت ایجاد کند یا حقیقت را پنهان کند.
In a concealed manner, often to prevent revealing the truth or intentions.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور پنهانی صحبت کرد و نیت واقعیاش را مخفی نگه داشت.
مثال:
She spoke disguisedly, hiding her true intentions.
معنی(example):
آنها بهطور پنهان پاسخ دادند تا حقیقت را فاش نکنند.
مثال:
They answered disguisedly to avoid revealing the truth.
معنی فارسی کلمه disguisedly
:
بهطور پنهان، به شکلی که عدم شفافیت ایجاد کند یا حقیقت را پنهان کند.