معنی فارسی disguiseless
B1بدون پوشش، عدم وجود هرگونه پنهانکاری یا تظاهر.
Without disguise; exhibiting one's true self or nature.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت بیپوشش نقاشی رنگهای واقعی آن را فاش کرد.
مثال:
The disguiseless nature of the painting revealed its true colors.
معنی(example):
او به طور بیپوشش احساسات واقعی خود را ابراز کرد.
مثال:
In a disguiseless manner, he expressed his true feelings.
معنی فارسی کلمه disguiseless
:
بدون پوشش، عدم وجود هرگونه پنهانکاری یا تظاهر.