معنی فارسی disguisedness

B1

پنهان‌کاری، ویژگی یا حالت مخفی بودن که در آن شخص یا چیز شناسایی نمی‌شود.

The quality of being disguised; the state of being concealed or hidden.

example
معنی(example):

پنهان‌کاری جاسوس به او در اجتناب از شناسایی کمک کرد.

مثال:

The disguisedness of the spy helped him avoid detection.

معنی(example):

پنهان‌کاری او باعث شد که هیچ‌کس نتواند او را شناسایی کند.

مثال:

Her disguisedness made it hard for anyone to recognize her.

معنی فارسی کلمه disguisedness

: معنی disguisedness به فارسی

پنهان‌کاری، ویژگی یا حالت مخفی بودن که در آن شخص یا چیز شناسایی نمی‌شود.