معنی فارسی disharmonical
C1ناهمهجا، به آثار یا موسیقیای اشاره دارد که احساس هماهنگی را از بین میبرد.
Of or relating to disharmony; lacking in harmoniousness.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
چیدمان ناهمهجا رنگها از نظر بصری تضاد داشت.
مثال:
The disharmonical arrangement of colors clashed visually.
معنی(example):
سبک هنری ناهمهجا او منحصر به فرد و اندیشهبرانگیز بود.
مثال:
Her disharmonical art style was unique and thought-provoking.
معنی فارسی کلمه disharmonical
:
ناهمهجا، به آثار یا موسیقیای اشاره دارد که احساس هماهنگی را از بین میبرد.