معنی فارسی disjunctively
B1به‌طور تفکیکی، یا به شکل انتخابی از چند گزینه بدون ارتباط.
In a manner that presents options or choices as separate and distinct.
- ADVERB
example
معنی(example):
دو گزینه به‌طور جداگانه ارائه شدند.
مثال:
The two options were presented disjunctively.
معنی(example):
اطلاعات ترتیب داده شده به‌طور جداگانه فهم آن را آسان‌تر کرد.
مثال:
The disjunctively arranged information made it easier to understand.
معنی فارسی کلمه disjunctively
:
به‌طور تفکیکی، یا به شکل انتخابی از چند گزینه بدون ارتباط.
