معنی فارسی dismettled

B1

وضعیت روحی ناامید که به خاطر یک مشکل یا خبر ناخوشایند ایجاد می‌شود.

A state of being unsettled or confused due to unexpected events.

example
معنی(example):

او پس از شنیدن خبر احساس ناامیدی کرد.

مثال:

She felt dismettled after hearing the news.

معنی(example):

چهره ناامید او نشان می‌داد که گیج است.

مثال:

His dismettled expression showed he was confused.

معنی فارسی کلمه dismettled

: معنی dismettled به فارسی

وضعیت روحی ناامید که به خاطر یک مشکل یا خبر ناخوشایند ایجاد می‌شود.