معنی فارسی disocclude

B1

فعل به معنای آزاد کردن یا برجسته کردن چیزی که قبلاً مسدود شده است.

To remove an obstruction or blockage, especially in order to allow something to be seen or accessed.

example
معنی(example):

پزشک از ابزاری برای آزاد کردن گوش گرفته‌شده استفاده کرد.

مثال:

The doctor used an instrument to disocclude the blocked ear.

معنی(example):

شما باید تصویر را آزاد کنید تا تمام جزئیات آن را ببینید.

مثال:

You need to disocclude the image to see all its details.

معنی فارسی کلمه disocclude

: معنی disocclude به فارسی

فعل به معنای آزاد کردن یا برجسته کردن چیزی که قبلاً مسدود شده است.