معنی فارسی disobstruct

B2

باز کردن یا حذف موانع یا مشکلاتی که مانع حرکت یا جریان می‌شوند.

To remove obstacles or barriers that impede progress or movement.

example
معنی(example):

آن‌ها تصمیم گرفتند که مسیر را برای دسترسی آسان‌تر باز کنند.

مثال:

They decided to disobstruct the pathway for easier access.

معنی(example):

برای آزاد کردن جریان ترافیک، موانع را برداشتند.

مثال:

To disobstruct the flow of traffic, they removed the barriers.

معنی فارسی کلمه disobstruct

: معنی disobstruct به فارسی

باز کردن یا حذف موانع یا مشکلاتی که مانع حرکت یا جریان می‌شوند.