معنی فارسی dispace
B1عمل جابجایی یا تغییر مکان اشیا.
To move or change the position of objects.
- VERB
example
معنی(example):
آنها مجبور شدند مبلمان قدیمی را جابجا کنند تا فضایی برای جدید باز کنند.
مثال:
They had to dispace the old furniture to make room for the new.
معنی(example):
ما باید جعبهها را جابجا کنیم قبل از اینکه بتوانیم دکور کنیم.
مثال:
We need to dispace the boxes before we can start decorating.
معنی فارسی کلمه dispace
:
عمل جابجایی یا تغییر مکان اشیا.