معنی فارسی dispossessor

B1

شخصی که دارایی‌ها را از دیگران می‌گیرد.

One who deprives another of possessions.

example
معنی(example):

گیرندهٔ اموال به خاطر اقداماتش به دادگاه برده شد.

مثال:

The dispossessor was taken to court for his actions.

معنی(example):

یک گیرندهٔ اموال معمولاً با عواقب قانونی مواجه می‌شود.

مثال:

A dispossessor often faces legal consequences.

معنی فارسی کلمه dispossessor

: معنی dispossessor به فارسی

شخصی که دارایی‌ها را از دیگران می‌گیرد.