معنی فارسی disprivacied

B1

احساس عدم داشتن حریم شخصی و آزادی.

Feeling of lacking privacy or personal space.

example
معنی(example):

او در اتاق شلوغ احساس عدم حریم خصوصی کرد.

مثال:

She felt disprivacied in the crowded room.

معنی(example):

لحظات بدون حریم خصوصی می‌تواند به ناراحتی منجر شود.

مثال:

Disprivacied moments can lead to discomfort.

معنی فارسی کلمه disprivacied

: معنی disprivacied به فارسی

احساس عدم داشتن حریم شخصی و آزادی.