معنی فارسی dissonancies
B2عدم همخوانی، عدم توافق یا هماهنگی در صوت یا تن، در موسیقی به حالتی اطلاق میشود که نتها با یکدیگر به خوبی ترکیب نمیشوند.
Lack of harmony or agreement, especially in music; the occurrence of conflicting or discordant elements.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم همخوانی در موسیقی موجب شد که از آن لذت نبرم.
مثال:
The dissonancies in the music made it difficult to enjoy.
معنی(example):
در استدلالهای آنها عدم همخوانیهایی وجود داشت که مشکلات عمیقتری را نشان میداد.
مثال:
There were dissonancies in their arguments that revealed deeper issues.
معنی فارسی کلمه dissonancies
:
عدم همخوانی، عدم توافق یا هماهنگی در صوت یا تن، در موسیقی به حالتی اطلاق میشود که نتها با یکدیگر به خوبی ترکیب نمیشوند.