معنی فارسی disvantage

B1

معایب یا نکات منفی یک پیشنهاد یا موقعیت.

The negative aspects or drawbacks of a proposal or situation.

example
معنی(example):

معایب طرح جدید هزینه بالای آن است.

مثال:

The disvantage of the new plan is its high cost.

معنی(example):

هر گزینه معایبی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.

مثال:

Each option has its disvantage that needs to be considered.

معنی فارسی کلمه disvantage

: معنی disvantage به فارسی

معایب یا نکات منفی یک پیشنهاد یا موقعیت.